تنها شادی زندگیم این است که هیچ کس نمیداند تا چه اندازه غمگینم.........
بعد از یه مدت طولانی اومدم آپ کنم توی یه جای دیگه اما آپم شاد نیست!شاید دیگه اون گیتی سابق نیستم!
در ظاهر یه آدم بی نهایت شاد که هیچ احدی فک نمیکنه من تو زندگی غم داشته باشم ولی در باطن یه آدم بی نهایت افسرده و غمگین!
نمیدونم چرا غم ها فک میکنن میتونن باهام بازی کنن!آخه یکی نیست بهشون بگه مگه من هم بازی شمام؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خیلی خستم!از زندگی کوفتی که همش شده جدایی و غم!همش شده تنهایی!متنفرم!
در ظاهر کلی باهاتن ولی در باطن خیلی تنهایی !این سخت ترین حالیه که دارم!کسایی که دوسشون دارم وداشتم خیلی زود از دست دادم!خیلی زود تنهام گذاشتن و رفتن......
میترسم!میترسم بگم "دوستت دارم"تنها جمله وحشتناکیه که وقتی بهش پی بردم زندگیم تماما شد تنهایی!
پ.ن*خیلی سخته کسی که برات عزیزه جلو چشات پر پر بشه و تو نتونی هیچ کاری کنی به جز گریه!